سفارش تبلیغ
صبا ویژن

تأثیرپذیری یهودیت از سایر فرهنگ‏ها
مصاحبه با دکتر عبدالله شهبازی - قسمت هشتم

در اینجا لازم است به یک نکته مهم اشاره کنم.فرایند تاریخ بشری بسیار پیچیده و‏‏‏همه جانبه است.زمانی که به نقش و جایگاه یهودیت در این فرایند توجه می‏کنیم نباید چنان درآن غرق شویم که به مطلق گرایی برسیم.من در کتابم تلاش کرده‏ام که از این مطلق گرایی پرهیزکنم و تصویری علمی از فرایند پیدایش کانون‏های استعماری و نقش آن در ایران به دست بدهم.

در این فرایند یهودیت یک عامل البته مهم و مؤثر است زیرا به دلایلی که مفصلا توضیح داده‏ام دربخش عمده تاریخ مسیحی،یعنی از زمان استقرار در بین النهرین در قرون اولیه میلادی،به عنوان یک سازمان منسجم و متمرکز جهان وطن عمل می‏کرده است.در کتاب زرسالاران‏یهودیان را به عنوان تنها نوع جامعه انسانی تعریف کرده‏ام که از تمامی مختصات یک ملت‏برخوردار بود به جز اقامت در یک محدوده معین جغرافیایی و این خلاء را با ایجاد هلاخه(شرع)وسازمان سیاسی خاص خود پر کرده‏اند.علت دوام و بقا این جامعه در طول تاریخ طولانی فوق‏همین دو عامل بوده است و جهانوطنی بودن این جامعه به آن مختصاتی عطا می‏کرده که تادوران اخیر در سایر جوامع یافت نمی‏شد.در دنیای گذشته،که جوامع انسانی به شدت درچارچوب‏های جغرافیایی محصور بودند،تنها یک جامعه وجود داشت که چند زبانه بود،چندفرهنگی بود.همزمان در کانون‏های تمدنی مختلف زندگی می‏کرد و شاخه‏های آن در سراسرجهان با هم ارتباط منظم داشتند و از هم حمایت می‏کردند و از یک مرکزیت واحد تبعیت‏

می‏نمودند.این قوم،یهودیان بودند و این ویژگی به آن‏ها قدرت انعطاف و امکانات مادی وسیاسی و فرهنگی فوق العاده‏ای می‏بخشید.مرکزیت جامعه جهانوطنی یهود از اقتدار سیاسی وقضایی مشابه اقتدار یک دولت بر اتباع خود برخوردار بود و در بعضی جوامع این اختیارات‏قضایی از طرف دولت‏های میزبان به رسمیت شناخته می‏شد.

معهذا،یهودیان در طول تاریخ از محیطهای پیرامون خود تأثیرات فراوان گرفته‏اند.یعنی درآن مقاطع تاریخی که یک تمدن به اوج خود رسیده،بر یهودیان نیز به شدت تأثیر گذاشته است.

آبراهام گیگر و دکتر لئوپولد زونر،که بنیانگذاران تحقیقات جدید علمی در یهودیت هستند،هردو در آثارشان نشان داده‏اند که دین و فرهنگ یهود محصول شرایط اجتماعی و متحول باتحولات اجتماعی و فرهنگی بوده است.دکتر زونز کتابی دارد درباره مواعظ یهودی و نشان‏می‏دهد که یهودیان در طول تاریخ طبق شرایط زمانه آیین‏های خود را تغییر داده‏اند و کتابی‏دارد درباره نام‏های یهودی و نشان می‏دهد که یهودیان همیشه اسامی رایج در فرهنگ‏های‏غالب زمان خود را جذب کرده‏اند.در دوران برتری فرهنگ اسلامی اسامی اسلامی در میان ‏یهودیان رواج یافت،در اسپانیا و پرتغال مسیحی اسامی اسپانیایی و پرتغالی و امروزه در اروپای‏جدید،اسامی اروپایی. ‏‏‏پیدایش تمدن اسلامی سبب یک تحول بسیار بزرگ در وضع یهودیان جهان شد و این تأثیرچنان عمیق بود که تا قرن چهاردهم میلادی بسیاری از متون یهودیان به زبان عربی نوشته‏می‏شد نه عبری.مثلا،یهودا هالوی،متفکر بزرگ یهودی قرن دوازدهم میلادی،مهم‏ترین اثرخود به نام خزری یا کتاب الحجه و الدلیل فی نصرالدین الذلیل را به عربی نوشته است.یا رساله‏یوسف بن وقار یهودی،از رهبران فرقه کابالا در قرن چهاردهم میلادی،به نام المقاله الجمع بین‏الفلسفه و الشریعه،به عربی است نه عبری.این تأثیر را در تصوف یهودی(کابالا)و در رواج‏گسترده اسامی اسلامی در میان یهودیان می‏توان دید.

تأثیر بزرگ دیگر اسلام بر یهودیت پیدایش مذاهب قرائی است که در قرن دوّم هجری/هشتم‏میلادی در بغداد ایجاد شد.همانطور که عرض کردم،در آن زمان بغداد مرکز یهودیان جهان بود.

مذهب قرائی به وسیله عنان بن داوود تأسیس شد که به خاندان‏های سران یهودی تعلق داشت.

قرائیون منکر تلمود و روایات شفاهی حاخام‏ها بودند و تنها منبع معتبر دینی خود را تورات‏می‏دانستند.عنان بن داوود از ابوحنیفه متأثر بود و برخی از نظریات خود را از اسلام گرفته است.

بعدا،مأمون عباسی مذهب قرائی را در کنار یهودیت خاخامی و تلمودی به رسمیت شناخت.ازاین زمان مبارزه سختی میان قرائیون و یهودیان شروع شد و یهودیت خاخامی به شدت علیه‏قرائیون توطئه می‏کرد و در راه انهدام آن‏ها می‏کوشید.در دورانی ایران مرکز اصلی فعالیت‏قرائیون به شمار می‏رفت و در رأس این مذهب فردی به نام بنیامین بن موسی نهاوندی قرارداشت.سپس،مذهب قرائی در عربستان و آسیای صغیر رواج یافت و کار آن‏ها در سرزمین‏های‏اسلامی و مسیحی شبه جزیره ایبری هم بالا گرفت.در اندلس،یهودا هالوی و ابراهیم بن داوود رساله‏های معروف خود،خزری و سفر قباله،را برای مقابله نظری با قرائیون تدوین کردند.درکاستیل سران یهودی حکمرانان مسیحی را ترغیب کردند تا قرائیون را از این سرزمین اخراج‏کنند و یوسف فریزوئل و تودروس ابولافی،وزرای قدرتمند یهودی شاهان مسیحی کاستیل،بابی‏رحمی به سرکوب قرائیون دست زدند.قرائیون به مصر پناه بردند و برای مدتی کار آن‏ها در این‏سرزمین بالا گرفت.لذا،ابن میمون،خاخام و فیلسوف نامدار یهودی،برای مبارزه با آن‏ها ازاندلس به مصر مهاجرت کرد.سرانجام،به علت فشارهای شدید خاخام‏های یهودی،پیروان این‏مذهب به کریمه و لیتوانی پناه بردند و در سال 1863 شهروند روسیه شدند.

اوج گیری تمدن مسیحی در شبه جزیره ایبری نیز بر یهودیت تأثیر فراوان نهاد و علاوه بر رواج‏نام‏های اسپانیایی و پرتغالی در میان یهودیان سبب پیدایش موجی از گروش به مسیحیت درمیان آن‏ها شد.این یهودیانی که مسیحی می‏شدند با مارانوها فرق می‏کنند.آن‏ها در واقع و از سر‏‏‏صدق مسیحی می‏شدند در حالی که مارانوها در خفا همچنان یهودی بودند.در منابع یهودی هم‏میان این دو گروه تفاوت قائل شده‏اند.مثلا،در دایرة المعارف یهود مارانوها در ذیل مدخل‏هایی‏چون«مارانو»و«یهودی مخفی»معرفی شده اند ولی این یهودیان واقعا مسیحی شده در ذیل‏مدخل«مرتدین».از معروف‏ترین این مرتدین یهودی اسپانیا،یعنی یهودیانی که واقعا مسیحی‏شدند،باید به آبنر برغشی و آلفونسو کارتاژنا اشاره کرد.آلفونسو در دستگاه کلیسا مقام بالایی‏یافت و در اواخر عمر اسقف شهر مهم برغش(بورگس)بود.جالب است بدانیم که اسقف آلفونسواز مخالفان سرسخت ایجاد انگیزیسیون بود و با انتشار رساله‏هایی با آن مخالفت کرد ولی راه به‏جایی نبرد.

پیدایش تمدن جدید غرب در اواخر قرن هیجدهم و اوایل قرن نوزدهم نیز بر یهودیت تأثیرعمیق بر جای نهاد و در میان یهودیان بحرانی ایجاد کرد که کم از بحران دوران پیدایش وگسترش مذهب قرائی نبود.اولین کسی که این موج را شروع کرد اسپینوزای یهودی در نیمه قرن‏هفدهم بود که در آثارش به شدت به الیگارشی یهودی حمله کرد.کار او به جایی رسید که از سوی‏خاخام‏های آمستردام به اتهام ارتداد به مرگ محکوم شد ولی اسپینوزا توبه کرد و جان خود رانجات داد.از این دوران است که اولا،از درون جوامع بسته یهودی به تدریج افراد مستقل یهودی،یهودیانی که پیوندهای فردی و انسانی خویش را بر پیوندهای قبیله‏ای-نژادی ترجیح‏می‏دادند،سر بر آوردند.دوم،این فرآیند مکانیسم رهبری جوامع یهودی را پیچیده‏تر کرد وزرسالاران یهودی را به سوی ابداع شیوه‏های جدید برای تداوم سلطه خود سوق داد.معهذا،این‏فرآیند هیچ گاه به فروپاشی کامل نظام سنتی جوامع یهودی نینجامید و تنها بخشی از یهودیان رابه«شهروندان»فارغ از سلطه«دولت»غیر رسمی یهود تبدیل کرد در حالیکه بخش دیگرهمچنان در چارچوب ساختار متمرکز و پنهان سنتی خود باقی ماندند.از این دوران است که‏به تدریج شاهد شکایت برخی از یهودیان فرودست و فقیر از ثروتمندان و رهبران جوامع خویش‏به دادگاه‏های کشورهای محل استقرارشان در اروپا هستیم.بعد از اسپینوزا،بیشترین نقش را دراین موج استحاله فرهنگی در جامعه اروپایی موسس مندلسون،فیلسوف معروف یهودی قرن‏هیجدهم،داشت.این موج در قرن نوزدهم به«جنبش هاسکالا»یا«روشنفکری یهودی»معروف‏شد و«ماسکیلیم‏ها»یا روشنگران یهودی این نغمه جدید را ساز کردند که یهودیت فقط یک دین‏است نه یک دولت یا ملت و آن‏ها شهروندان آزاد دولت‏های متبوع خود هستند . شعار اصلاح طلبان یهودی این بود:«در خیابان انسان باش و در خانه یهودی»در نیمه اول قرن نوزدهم‏روابط این روشنگران با الیگارشی یهودی بسیار تشنج آمیز بود.برای مثال،در سال 1818‏‏‏تعدادی از این روشنگران یهودی در شهر هامبورگ موارد مربوط به ظهور مسیح و بازگشت به‏صهیون را از ادعیه یهودیان حذف کردند.این اقدام با مخالفت شدید اکثریت جامعه یهودی‏هامبورگ مواجه شد در حدی که برای مدتی مراسم نیایش در کنیسه‏ها تحریم بود این‏روشنفکران مستقل و اصطلاح طلب یهودی بعدها هسته اصلی یهودیان مخالف صهیونیسم را درکشورهای غربی تشکیل دادند.سوسیالیست‏های یهودی چون فردیناند لاسال و رزالوکزامبورگ نیز در تداوم همین جنبش پیدا شدند.یکی دیگر از این یهودیان معترض یاکوب‏برافمن است که در 34 سالگی مسیحی شد و در سال 1860 کتاب دو جلدی مفصلی مشتمل براسناد درونی سازمان یهودیان روسیه(کاهال)منتشر کرد.این اثر به کتاب کاهال معروف است ویکی از منابع مهم محققین برای آشنایی با ساختارهای سری جوامع یهودی در قرن نوزدهم وآداب و سنن آن‏ها به شمار می‏روند.این کتاب،برخلاف پروتکل‏های بزرگان یهود،که محققین‏عموما آن را جعلی می‏دانند،کاملا معتبر است و دایرة المعارف یهود نیز صحت اسناد مندرج درکتاب برافمن را تأیید می‏کند.برافمن در مقدمه این کتاب می‏نویسد جوامع یهودی با حفظساختارهای سری درونی خویش،از طریق استقرار در سرزمین‏های مختلف،«دولتی در درون‏دولت»تشکیل می‏دهند با هدف استثمار سکنه آن سرزمین‏ها و سلطه بر آنان.در مقابل«جنبش هاسکالا»با حمایت الیگارشی یهودی،جنبش ناسیونالیسم یهود سربرکشید.مثلا،پرز اسمولنسکین در مقاله‏ها و کتاب‏هایش به مندلسون و«حلقه برلین»و به تمام‏کسانی که یهودیت را صرفا یک دین می‏دانستند و«عنصر ملی»آن را انکار می‏کردند،سخت حمله‏می‏کرد.به اعتقاد اسمولنسکین،یهودیان یک ملت‏اند و خصایص ملی به طور عمده در فرهنگ‏آن‏ها تبلور یافته که عمده‏ترین آن زبان عبری و آرمان‏های مسیحایی است؛و کسانی که«روح‏ملی یهودیت»را انکار می‏کنند به مردم خود خیانت می‏کنند.در رأس این جنبش خاندان‏روچیلد و مجموعه مقتدری که آن را«زرسالاران یهودی» می‏نامم،قرار داشت.این الیگارشی برپایه میراث قوم یهود،شکل جدید از جهان وطنی یهودی را،در آمیزش با آریستوکراسی‏مستعمراتی دنیای غرب سازمان داد که با ماجرای مرموز«پوگروم‏ها»جان گرفت و صهیونیسم ‏جدید را آفرید.آنها ابتدا در سال 1860 سازمان«آلیانس اسرائیلی»را در پاریس تأسیس کردند ودر دهه 1870 سازمان‏های متعددی ایجاد نمودند و به کمک ثروت انبوه و نفوذ سیاسی فراوان‏خود،ساختار سیاسی متمرکز و جهان وطن یهودیان را به شکل جدیدی تداوم بخشیدند.این‏تحولی است که تاریخنگاری رسمی یهود از آن به عنوان«تجدید حیات ملی یهودیان»یادمی‏کند.شاخص این«ناسیونالیسم یهود»احیای آرمان«بازگشت به صهیون» بود که سازمان‏‏‏‏«آلیانس اسرائیلی»و نشریاتی چون هاشه‏هار،به سردبیری اسمولنسکین ، و اندیشمندانی چون‏موسس هس ترویج می‏کردند.مؤسس مونت فیوره،باجناق ناتان مایر روچیلد (زرسالار بزرگ‏یهودی و بنیانگذار بنیاد روچیلد انگلستان)،در این تجدید سازمان یهودیان نقش بسیار مهمی‏داشت.

 

پیشداوری‏های نظری در تاریخ نگاری جدید ایران‏

مجموعه کتب و تحقیقاتی که در دوران اخیر در زمینه تاریخ ایران فراهم شده،چه از نظرکمی و چه از نظر کیفی،در سطحی نیست که شایسته تاریخ ایران باشد.کافی است مقایسه‏ای‏بکنیم میان تاریخنگاری هند یا تاریخنگاری عثمانی و جمهوری ترکیه تا متوجه شویم که‏تاریخنگاری ایران تا چه حد عقب است.ما تحقیقات پایه‏ای نداریم نه تنها در زمینه تاریخ باستان‏یا تاریخ قرون اولیه اسلام یا تاریخ دوره‏های بعد،بلکه حتی در زمینه 300 سال اخیر هم،یعنی‏تاریخ ایران از قرن هیجدهم میلادی که در مواجهه جدی با کانون‏های استعماری غرب قرارداشتیم،فقر عجیبی بر تاریخنگاری ما حاکم است.به گمان من،یکی از عوامل اساسی که بر رشدجامعه ما تأثیر منفی می‏گذارد این عدم غنا یا بهتر بگوییم فقر تاریخنگاری است.فقرتاریخنگاری در همه ابعاد حیات سیاسی ما بازتاب پیدا می‏کند.چرا؟برای این که شناخت‏تاریخی پایه شناخت سیاسی و اجتماعی انسان را می‏سازد.اهمیت تاریخ فقط به خاطر شناخت‏گذشته نیست بلکه از نظر ایجاد زیرساخت‏های فکری برای حال و آینده نیز هست.تاریخ پرونده‏یک ملت است.همانطور که برای شناخت یک فرد باید پرونده او را مطالعه کرد،برای شناخت یک‏جامعه هم باید این پرونده وجود داشته باشد تا با مطالعه آن بتوان برای حال و آینده اوبرنامه ریزی نمود.اگر ما در اجرای یک الگوی توسعه شکست می‏خوریم ولی از شکست خوددرس نمی‏گیریم و همان الگو را دو دهه بعد تکرار می‏کنیم و باز هم شکست می‏خوریم.به دلیل‏همین فقر آگاهی و دانش تاریخی است.

معضل دیگر،حاکمیت الگوهای نظری خاص بر تاریخنگاری ماست.تاریخنگاری باستان مابه طور عمده در زیر سلطه دو مکتب آریایی گرایی و استبداد شرقی است و به کلی از تحقیقات‏جدید به دور است.این دو مکتب روح یک جریان فکری و سیاسی به نام باستان گرایی(آرکائیسم)را می‏ساخت که به خصوص پس از مشروطه بر تاریخنگاری رسمی و دولتی ما حاکم شد. ‏‏‏

 

مکتب آریایی و تئوری چراگاه‏

مکتب آریایی گرایی در قرن نوزدهم و با مقاصد استعماری و به وسیله کسانی چون فریدریش‏ماکس مولر شکل گرفت.ماکس مولر تحقیقات خود را برای کمپانی هند شرقی انگلیس شروع‏کرد و بعدها عضو شورای مشاورین ملکه ویکتوریا شد.به رغم این که ایرانیان تنها ملتی هستند که‏به تأثیر از این مکتب به طور رسمی هنوز خود را بقایای قومی به نام«آریایی»می‏دانند،مباحث‏تحقیقاتی و نظری جدید که در این زمینه مطرح است در ایران هیچ بازتابی نمی‏یابد.این مکتب‏با نوعی ناسیونالیسم افراطی عجین شده به نحوی که بحث انتقادی درباره آن با«تابوها»و«مقدسات»شووینیستی اصطکاک پیدا می‏کند.هواداران این مکتب وانمود می‏کنند که گویا این‏افتخاری برای ایرانیان است که خود را از قومی به نام«آریایی»بدانند در حالی که اولا داده‏های‏باستان شناسی وجود این قوم و مهاجرت آن به فلات ایران و شبه قاره هند را ابدا تأیید نمی‏کند.

ثانیا،این مکتب در واقع پیشینه تاریخی سرزمین و مردم ایران را تحقیر می‏کند و سابقه مدنیت‏در این سرزمین را به مهاجرت آریایی‏ها محدود می‏کند.به عبارت دیگر،مکتب آریایی گرایی‏بخش مهمی از تاریخ تمدن ایرانی،مثلا تمدن بزرگ عیلام،را به دوران پیش تاریخ تبدیل‏می‏کند.یعنی تاریخ واقعی تمدن در فلات ایران با مهاجرت آریایی‏ها یعنی از اواخر هزاره دوّم‏پیش از میلاد شروع می‏شود.این یعنی تحقیر و تخفیف تاریخ تمدن در ایران.توجه کنیم که دوتمدن همسایه،آشوری و بابلی،به ترتیب از هزاره پنجم پیش از میلاد و هزاره دوّم پیش از میلادآغاز می‏شوند.طبق مکتب آریایی‏گرایی،در آن دوران ایران برهوتی بیش نبوده است.

اصولا روح نظریه مهاجرت آریایی‏ها همان روح مهاجرتی است که در اسطوره‏های یهودی‏وجود دارد و آن را به همه دنیا و به همه اقوام و ملل تسری داده‏اند.مثلا قبایل وحشی توتونی را،که نیای آلمانی‏ها و انگلیسی‏ها هستند، چون سابقه‏ای از آن‏ها در قبل از قرن چهارم میلادی‏شناخته نیست،از مهاجرین آریایی به اروپا خوانده‏اند.ماکس مولر حتی سلتی‏ها را(که نیای‏اسکاتلندی‏ها و ایرلندی‏ها هستند)آریایی می‏دانست.اسطوره قوم آریایی،که مکتب ماکس‏مولر ایجاد کرد،بر«تئوری چراگاه»مبتنی است که یک یهودی به نام مایرز در کتابی به نام طلوع‏تاریخ مطرح کرد. او می‏گفت آریایی‏ها قومی کوچ نشین بودند در جلگه‏های آسیای میانه(شمال)که در جستجوی «چراگاه» به«سرزمین‏های خالی از سکنه»،توجه بفرمایید:«سرزمین‏های خالی‏از سکنه»،یعنی جلگه‏های شبه قاره هند و فلات ایران(جنوب)،سرازیر شدند.امروزه«تئوری‏چراگاه»مورد نقد جدّی قرار گرفته است.به عنوان نمونه ناگندرانات گوس،که مردم شناس بزرگی‏است و استاد دانشگاه‏های کلکته و داکا،و هندو است نه مسلمان،کتابی دارد به نام پیشینه آریایی‏‏‏‏ در ایران و هند.خلاصه انتقادات او به«تئوری چراگاه » این است:

اول،حاصلخیزی استپ‏های پهناور آسیای میانه،که تا به امروز نیز مهد جوامع شکوفای‏کوچ نشین بوده و هست،محل تردید نیست.چرا باید این قوم به اصطلاح آریایی سرزمین آباء واجدادی را رها کند و چنین به سوی«جنوب»یورش ببرد؟تنها عوامل جغرافیایی می‏تواند این‏مهاجرت را توجیه کند مانند وقوع سوانح طبیعی مهمی چون یخ‏بندان،خشک‏سالی و غیره.اگرچنین سانحه عظیمی رخ داده است در دوران‏های پسین باید برای مدتی آسیای میانه را برهوت‏و خالی از سکنه می‏یافتیم که چنین نیست.

دوم،اگر«تئوری چراگاه»را به عنوان پایه مادی مهاجرت آریایی‏ها بپذیریم،باید این را نیزبپذیریم که آن‏ها قومی گرسنه و در جستجوی معاش بودند.این با مبانی ایدئولوژی آریایی گرایی‏که مهاجرت آریاییان را در پی«رسالت تاریخی»و«امپراتوری سازی»و«آفرینش افتخارات»می‏داند در تعارض است.

سوم،بر خلاف«تئوری چراگاه»،این سرزمین‏ها،نه شبه قاره هند نه فلات ایران،خالی ازسکنه نبودند و هم در هند و هم در ایران جماعات انسانی انبوهی از دیرباز زندگی پررونق وشکوفای شهری و کشاورزی و کوچ نشینی داشتند.

چهارم،با توجه به حضور جماعات انسانی انبوه در این سرزمین‏ها«مهاجرین»طبعا باجماعات انبوه بومی آمیزش یافتند و چون در اقلیت بودند در آن‏ها مستحیل شدند و بنابراین‏پدیده‏ای به نام«نژاد آریایی»نمی‏تواند وجود داشته باشد.

بسیاری از محققین جدّی غرب هر یک بخشی از مکتب آریایی گرایی را به نحوی رد کرده‏اند ووقتی این ردیه‏ها را کنار هم بچینیم از آن بنای عظیم و باشکوه هیچ چیز باقی نمی‏ماند.مثلا،اگرکتاب نیبرگ سوئدی را بخوانید سراسر نقد مجموعه تئوری‏هایی است که اساس مکتب‏آریایی گرایی را شکل می‏دهد.یا اشمیت در دانشنامه ایرانیکا می‏نویسد هیچ دلیل تاریخی وباستان شناختی وجود ندارد که گذر قومی به نام آریایی را از جبال هندوکش و ورود آنان را به‏جلگه هند و فلات ایران به اثبات رساند.


نوشته شده توسط: زیتون


خانه
مدیریت
پست الکترونیک
شناسنامه
 RSS 
 Atom 



:: کل بازدیدها ::
132249


:: بازدیدهای امروز ::
3


:: بازدیدهای دیروز ::
4



:: درباره من ::

زیتون
یک ایرانی هستم و به حرف های غربی ها اعتماد ندارم.

:: لینک به وبلاگ ::


:: پیوندهای روزانه::

شهر هزار چهره [445]
هولوکاست دروغ مقدس غرب [84]
تحریم کالاهای حامی اسرائیل [109]
میانبری برای شیطان پرستی [127]
صهیونیسم زیر سایه هالیوود [111]
از شراب تا شهادت [95]
یک دقیقه سکوت [60]
کریستین امانپور کیست ؟ [232]
دموکراسی آمریکایی [59]
سلطه صهیونیسم برسیاست‌های اینترنتی آمریکا [122]
هولوکاست ،معامله پنهانی [90]
[آرشیو(11)]


:: فهرست موضوعی یادداشت ها::

پروتکلها[5] . موقعیت یهود در ایران .


:: آرشیو ::

مصاحبه با دکتر شهبازی
پروتکلهای سران یهود
تسلط فرهنگی
تکاپوی صهیونی در ایران
ترویج فساد
بهائیت
سازمان ملل
مقابله با اسلام
سینما و تئاتر
هلوکاست
شخصیت ها
رسانه ها
سلطه بر آمریکا
وقایع
نفوذ در کشورها
اخبار
اختاپوس
رادیو و تلویزیون
طنز


:: دوستان من (لینک) ::

باشگاه مطالعاتی و تحقیقاتی صهیونیسم
مرکز عرضه محصولات فرهنگی ضد صهیونیستی
سایت علمی پژوهشی یهود
مرکز اطلاع رسانی فلسطین
مسعود ده نمکی
محمد حسن قدیری ابیانه
شهید مهدی آنیلی
سینما و صهیونیسم
تلویزیون اینترنتی قدس
فیلم پژوه
آنتی 300
خبرگذاری قدس
اسرائیل
صهیونیسم دروغ بزرگ
غرب پژوه
باشگاه مطالعاتی و تحقیقاتی صهیونیس
شبکه ضد پاتر
یهود شناخت
اسرائیل و سازمان یهود
صهیونیزم و ادیان
یهود
مبارزه با صهیونیسم
انجمن مبارزان با یهود
دکتر شهبازی
بچه های اهل قلم
اندیشه درخشان
بررسی و نقد بهاییت
تاریخ فلسطین
رسانة نابرابر
مرکز بازنگری در تاریخ
چشم انداز یهود
ذهن‌های بدعت گذار
جبهة مقاومت اسلامی
رادیو اسلام
فراماسونری ویهود


:: لوگوی دوستان من ::














:: خبرنامه ::